اگر عمر دوباره داشتم، اشتباهات بیشتری مرتکب میشدم
اگر عمر دوباره داشتم
اگر عمر دوباره داشتم، اشتباهات بیشتری مرتکب میشدم.
همه چیز را آسان میگرفتم، تنها اندکی از رویدادهای جهان را جدی میگرفتم.
اهمیت کمتری به بهداشت میدادم، مسافرت بیشتر میرفتم،
از کوهها بیشتر بالا میرفتم، در رودخانههای بیشتری شنا میکردم.
بستنی بیشتر میخوردم و اسفناج کمتر.
مشکلات واقعی بیشتری داشتم و مشکلات واهی کمتری.
آخر ببینید، من از آدمهایی بودم که بسیار محتاط و عاقلانه زندگی کردم،
البته من هم لحظات سرخوشی داشتم، اما اگر عمر دوباره داشتم، از این لحظات سرخوشی بیشتر میداشتم.
من هرگز جایی بدون دماسنج، پالتو، بارانی و… نمیرفتم.
اگر عمر دوباره داشتم، سبکتر سفر میکردم.
وقت بهار، زودتر پابرهنه راه میرفتم و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه میدادم.
بیشتر عاشق میشدم، پایکوبی و شادی بیشتری میکردم
و در روزگاری که همگان عمرشان را وقف بررسی وخامت اوضاع میکنند، من به ستایش آسان گرفتن اوضاع میپرداختم.
زیرا با ویل دورانت موافقم که میگوید:
شادی از خرد عاقلتر است.